۱۳۸۷/۰۹/۲۴

EY ALLAHIM

EY ALLAHIM
BANA OYLE BIR IRADE VER KI
BIRGUN YENILIP
ICIMDEKI SEYTANIN KURALLARINA
DOGRU YONELIRSEM
BU BIR DUSUNCE ISE DUSUNCEMI
BU BIR ADIM ISE AYAGIMI
BU BIR UZANMA ISE
ELIMI DURDURABILEYIM

۱۳۸۷/۰۹/۱۰

بيا بيا بيا...


امشبم باز دوباره خوابتــــــــــو ديدم
توي خوابم به تو رســــــــــيدم
تويي جونم مهربـــــــــــونم
آخه بي تو من نمي تـونم
باز دوباره بيـــــــــــــ
ــا
توي گوشم بخـــــون
نغمهء عاشــــقونه
باز صــدا كن منو
توي قلبم بمـون
بي بهونــــــــه
بيــــــــــــــــا
بيـــــــــــــا
بيــــــــــــا
طاقت ندارم
همهء جونمـو
بــرات مي زارم
آخه جزتو كسي رو
من نــــــــــــــــــــــدارم
واسهء ديدن تو بي قـــرارم

۱۳۸۷/۰۹/۰۱

كاشكي...



كاشكي تاريكي مي رفت فردا مي شد
صبح مي شد چشمون تو پيدا مي شد

لباي ناز تو با قصه عشق

مث گلهاي بهاري وا مي شد

تا دلم شكوه رو آغاز مي كنه

ديگه اشك هم واسه من ناز مي كنه

يادته قول دادي پيشم مي موني

قصه عشق زير گوشم مي خوني

هنوز از عشق تو لبريز تنم

عاشق چشمون ناز تو منم

نمي دونم چرا من هم مث تو

نمي تونم زير قولم بزنم...

۱۳۸۷/۰۴/۱۲

Sevdim Birtanem














Sevdim seni birtanem

Dusunmeden umutsuzca

Hep sen vardin hayalimde

Sevdim seni birtanem

Sende imkansizligi sevdim

Sonu olmayan bir dusu

Bazen tek kelimenle yikildim

Bir tebessum oldun yuzumde

Karanlik gecelerde seni cektim

Nefes nefes icime

Haykirdim defalarca kendime

Neden neden seviyorum diye

Biliyorum yollarimiz ayri seninle

Soz dinletemedim su garip gonlume

SEVDIM SENI BIRTANEM COK SEVDIM

۱۳۸۷/۰۳/۲۶

عشق نهان






نشود فاش کسي آنچه ميان من و توست

تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

گوش کن با لب خاموش سخن مي گويم

پاسخم گو به نگاهي که زبان من و توست

روزگاري شد و کس مرد ره عشق نديد

حاليا چشم جهاني نگران من و توست

گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسيد

همه جا زمزمه عشق نهان من و توست

نقش ما گو ننگارند به ديباچه عقل

هر کجا نامه عشق است نشان من و توست

اينهمه قصه فردوس و تمناي بهشت

گفت و گويي و خيالي ز جهان من و توست

سايه زآتشکده ماست فروغ مه و مهر

وه از اين آتش روشن که به جان من و توست


۱۳۸۷/۰۳/۲۰

آنا جان


آنا جان باغریمی قان ائيله ميشم من

گؤزلریمی گریان ائيله ميشم من

بير آلا گؤزلو یارین عشقی یولوندا

اؤز جانيمی قوربان ائيله ميشم من

آنا جان آغرین آليم

آنا جان باشينا دؤنوم

قوی دولانيم من

منيم اؤز سئوگيليمه

حيران اولوم من

گولو خندان کيمی دیر یارین لبلری

جيرانا بنزر اونون آلا گؤزلری

ایکی کلمه دانيشيب آیریلدی مندن

قلبيمه نور آلدی شيرین سؤزلری

آنا جان عشق اودونا یانماميشام من

هله ده بير تجروبه آلماميشام من

نه یامان اولور یاردان آیری دوشنده

بلکه ده یاخشی یامان قانماميشام من

۱۳۸۷/۰۳/۱۶

فقط به خاطر تو


اين روزاکه شهرعشق خالي ترين شهرخداست
خنجرنامردمي حتي تودست سايه هاست
وقتي که عاطفه رو ميشه به آسوني خريد
معني کلام عشق خالي ترازبادهواست
امامن که آخرين عاشق دنيام
ماهيه مونده به خاک واهل دريام
ازهمه دنيابرام يه چشمه مونده
چشمه اي به قيمت همه نفسهام
ازهمينه که همه عمرمو مديون توام
تويي که عزيزترازعمردوباره اي برام
بي نيازي به تن قلندرم تنهالباسه
امادستام به ضريح تودخيل التماسه
خسته و زخميه دست آدمکهاي بدم
پشت پا به رسم بي بنياداين دنيازدم
من براي گم شدن ازخود وغرق تو شدن
راه دورعشقمو پيمودم اينجا اومدم


۱۳۸۷/۰۳/۱۴

دردی درمون نمیشه....


اومدم شبهارو باور نکنم غصه نذاشت



اومدم غصه رو باور نکنم شب نميذاشت



حالا باور بکنم يا که باور نکنم



دردي درمون نميشه کاري آسون نميشه...



کوه غصه روي قلبم ديگه ويرون نميشه...



ميتونست چشمهاي تو شبهارو روشن بکنه



نزاره غم توي دل انقده شيون بکنه



توي دل هيچ ميدوني غم داره آواز ميخونه



اينو من ميدونم و اين شب تاريک ميدونه



دل تو خنده تو چشماي تو دستاي تو



ميتونستن نزارن شبهارو باور بکنم...




۱۳۸۷/۰۳/۱۳

به دادم برس ای اشک..........



به دادم برس اي اشک دلم خيلي گرفته

نگو از دوري کي..نپرس از چي گرفته..

منو دريغ يک خوب به ويروني کشونده

عزيزمه تا وقتي نفس تو سينه مونده

توي اين تنهايي تلخ منو يک عالمه ياد

نشسته روبرويم کسي که رفته بر باد

کسي که عاشقانه به عشقش پشت پا زد

براي موندن من به خود رنگ فنا زد

چه درديه خدايا..نخواستن اما رفتن..

براي اون که سايه است رو سر من

کسي که وقت رفتن دوباره عاشقم کرد

منو آباد کرد و خودش ويرون شد از درد...

به آتش تن زد و رفت تا من اينجا نسوزم

با رفتنش نرفته تو خونمه هنوزم

هنوز سالار خونست پناهه منه دستاش

سرم رو شونه هاشه رو گونمه نفسهاش...

۱۳۸۷/۰۳/۰۹

این چه روزگاریه...!؟

گاهي خنده..گاهي گريه..آخه اين چه کاريه!؟

سرم از غم تو گريبون..اين چه روزگاريه!؟

بعد تو اين دل رسوا به کسي دل نمي بنده

ديگه از غصه رو لبهام نمي شينه گل خنده

آسمون قلب عاشق افقش رنگ غروبه

اون وفا و مهربوني اگه برگرده چه خوبه

بي تو دل هر شب و هر روز مث يک مرغ اسيره

بعد تو دل توي سينه دوست دارم تنها بميره

گاهي خنده..گاهي گريه..آخه اين چه کاريه!؟

سرم از غم تو گريبون..اين چه روزگاریه!؟


۱۳۸۷/۰۳/۰۵

خدایا...





خدایا..من گمشده ی دریای متلاطم روزگارم و تو بزرگواری...



پس ای خدا..هیچ میدانی که بزرگوار آن است که گمشده ای را به مقصد برساند؟



تا ابد محتاج یاری تو,توجه تو, عشق تو, گذشت تو ,عفوتو, مهربانی تو...



و در یک کلام:




محتاج توآم




۱۳۸۷/۰۳/۰۱

عاشق نشدی....


پيداهنوز شقايق نشدي زنداني زندان دقايق نشدي

وقتي که مرا از دل خود مي راني

يعني که تو هيچوقت عاشق نشدي

زرد است که لبريز حقايق شده است

تلخ است که با درد موافق شده است

عاشق نشدي وگرنه مي فهميدي پاييز بهاريست که عاشق شده است